معنی رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف , کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن, معنی رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف پ کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن, معنی cm fxmاg;vاcbj، تjxg lcbj، lاsتj lاia، adf /dbا lcbj، cb lcbj، j/vdctتj، wct , lcbj(اskdاqkdc)، xmاg، اjpzاz، ok abj، kاdgabj, معنی اصطلاح رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف , کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن, معادل رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف , کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن, رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف , کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن چی میشه؟, رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف , کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن یعنی چی؟, رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف , کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن synonym, رو بزوالگذاردن، تنزل کردن، کاستن کاهش، شیب پیدا کردن، رد کردن، نپذیرفتن، صرف , کردن(اسمیاضمیر)، زوال، انحطاط، خم شدن، مایلشدن definition,